حذف افکار منفیمقالات

روی آسیب‌شناسی تمرکز نکنید

0

در سال‌های اخیر، بحث تروما (Trauma) یا همان ضربه‌ی روحی، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اما تروما و راه‌های درمان آن، گسترده‌تر از روان‌درمانی است که برخی از متخصصان صرفا برای مقابله با این موضوع، آموزش می‌بینند. با تاب روان همراه باشید.

در واقع تروما هسته‌ی اصلی روان‌درمانی است و روش‌هایی که متمرکز بر تروما هستند، کلیدی‌ترین روش‌ها برای تمامی مراقبت‌های بهداشت روانی به شمار می‌روند.

پیش از این در سال 1895، بروئر و فروید (Breuer and Freud) اثرات پنهان و طولانی‌مدت تروما را تشخیص دادند. آنها نوشتند:

به نظر ما آسیب روانی، یا به‌طور دقیق‌تر خاطره‌ی آن، مانند یک بدنه‌ی خارجی عمل می‌کند که مدت‌ها پس از ورود به آن، باید هم‌چنان به عنوان یک عامل در نظر گرفته شود.
ترومای ناشی از آسیب‌ عاطفی یا آسیب شناختی، فیزیکی، روحی یا اجتماعی، علت اصلی و شماره یکی است که افراد برای درمان می‌آیند. البته اغلب، تروما در علایم آشنا مانند زده شدن از شغل، اضطراب یا افسردگی بروز می‌کند و یا در علایم پیچیده‌تری مانند اعتیاد یا اختلالات خوردن.

به استثنای موارد اندکی، این چنین نشانه‌ها چه شایع و چه پیچیده، ریشه در نوعی آسیب دارند و اغلب قابل تشخیص نیستند. به همین دلیل لازم است که روان‌درمانی در اصل به ترومادرمانی تبدیل شود؛ یعنی، درمان با آگاهی عمیق از اثرات تروما روی افراد و نیاز افراد برای داشتن احساسی بهتر انجام شود. این همچنین به این معناست که درمانگران نه تنها باید به مراجعه‌کنندگان کمک کنند تا از پس علایم تروما بر بیایند، بلکه باید دانش و مهارت لازم را برای بررسی و شناسایی ریشه و منبع ایجاد آن و همچنین برگرداندن افراد به زندگی هدف‌دار داشته باشند.

آسیب‌شناسی را فراموش کنید
درست است که پزشکان ممکن است در فرد ترومادیده نشانه‌های افسردگی، اضطراب، اختلالات دوقطبی، اختلالات شخصیتی، آر ‌اِی‌ دی (RAD)، اعتیاد، اختلالات خوردن یا هر اختلال دیگر را درست تشخیص دهند، اما خب بعضی از افراد ترومادیده و حتی برخی از درمان‌گران به «تشخیص» نیاز دارند. وقت آن رسیده تا آسیب‌شناسی و تمام فرضیه‌های گمراه‌کننده که با خود به همراه دارد را متوقف کنیم.

تروما مکانیزم‌های دفاعی را تحریک می‌کند، مکانیزمی که برای محافظت از ما و زنده ماندن به ما کمک می‌کند. سیستم عصبی پیش‌فعالی که به خاطر آن ایجاد می‌شود، وظیفه‌ای بر عهده دارد و آن این است که ما را از درد وجودی و ترس از چیزهایی که به دلایل مختلف آماده‌ی روبرویی با آنها را نداریم، رها و محافظت کند. چیزهایی که غالبا به دلیل تجارب اولیه در زندگی با پرستاران و مراقبان (نا به‌هنجاری) شکل گرفته شده‌اند که نشان می‌دهد واقعیت همیشه منزوی‌کننده، غیر قابل پیش‌بینی و اغلب تهدیدآمیز است.

وقتی پاسخ‌های پس از تروما را به عنوان آسیب‌شناسی تشخیص داده و درمان می‌کنیم، در واقع خطرات تروما را با هم ترکیب می‌کنیم. آن‌وقت در پی حل مسئله‌ای می‌رویم که با آن چه تصورش را می‌کنیم، زمین تا آسمان فرق دارد. در نتیجه، حتی روش‌های درمانی مفید هم فقط باعث ایجاد آرامش‌های جزئی و موقتی می‌شوند. ما منابع ارزشمندی مانند زمان، انرژی و سرمایه را به‌ جای پرداختن به موضوعات اساسی که مانع مقابله‌ی سازنده فرد ترومادیده می‌شود، هدر می‌دهیم.

وقتی تروما دلیل اصلی مشکلات افراد است، درست نیست که تنها به علایم آشکار دقت کنیم. در هر حال، ریشه‌ی همه‌ی علایم سلامت روان، نوعی آسیب‌دیدگی است. بنابراین درمانگران وظیفه دارند که هم علایم را درمان کنند (خودتنظیمی) و هم دلایل اصلی ایجاد کننده را برطرف نمایند (سازگاری و پایداری).

این کار نیازمند آشنایی با روش‌های ترومادرمانی بیشتری است. ما باید ترومادرمانی را رویکردی منبع‌گرا بدانیم که شامل تمام جنبه‌های سلامتی برای کمک به مراجعه‌کنندگان در ایجاد یک راه حل پایدار و همیشگی به تروما می‌شود.

طبق توضیحات ارائه شده، در اینجا موارد اساسی برای ارائه‌ی رویکردی متمرکز بر تروما به هنگام درمان آورده شده است:

1. آموزش روان‌شناختی تجربی
این آموزش در مورد تاثیرات بیولوژیکی، عاطفی، فیزیکی، روحی و اجتماعی تروما روی ترومادیدگان و خانواده‌هایشان (آسیب فردی) و جوامع (آسیب عمومی).

2. طرح پایداری فردی (ISP)
این، طرحی است که با گذشت زمان در روند درمان ایجاد می‌شود و شامل روتین‌‌هایی است که در کاهش علایم استرس و افزایش ظرفیت تحمل درد و تجربه شادی موثر است. هنگام طراحی آی‌اِس‌پی، ما دلایل اصلی بیولوژیکی و پزشکی علایم (روان‌پزشکی عصبی ایمنی و روانشناسی تغذیه) را بررسی می‌کنیم.

3. روان‌درمانی مبتنی بر هم‌سویی (Co-regulation)
تطابق و هماهنگی فرایندی غیر کلامی، برای بودن در کنار شخصی دیگر است، آن هم به گونه‌ای که به طور کامل در مقابل آن شخص حضور داشته باشید. یکی از جنبه‌های اصلی سازگاری، این است که یک فعالیت مشترک است و همراه با یک مراقب یا پرستار تجربه می‌شود. در رویه درمان، درمانگر با مراجعه‌کننده ارتباط برقرار کرده، آن هم با این هدف که با پاسخ‌های او هم‌سو شود. با گذشت زمان، فرد می‌تواند خارج از اتاق درمان و در زندگی روزمره خود این حس هم‌سویی را به خودتنظیمی تبدیل کند. از طریق رابطه‌ی هماهنگ، مراجعه‌کنندگان می‌توانند ظرفیت خود را برای تحمل درد و رهایی از تروما و عواقب آن، افزایش دهند.

4. خودتنظیمی
این، توانایی حفظ کنترل بر واکنش‌های احساسی، عاطفی و شناختی فرد است. درمان مراجعه‌کننده با زمینه خودتنظیمی، نیازمند روش‌هایی است که علایم استرس را کاهش می‌دهند و آگاهی از بدن را افزایش می‌دهند؛ مانند درمان‌های گویا (هنر، نمایش، حرکات، رقص، موسیقی)، درمان‌های بدن‌محور، برخی از روش‌های ذهنی خاص و برخی بازخوردهای عصبی پروتکل‌ها.

5. پردازش و تلفیق روایت
از آن‌جا که این یک فرآیند خطی نیست، جنبه‌های ادغام تروما هنگامی شروع می‌شود که مراجعه‌کنندگان با هر یک از این موارد نام برده شده درگیر شوند. با پیشرفت درمان، مراجعه‌‌کنندگان می‌توانند بسیاری از مکانیزم‌های دفاعی خود را جهت بهره وری بیشتر، به سمت و سویی دیگر هدایت کرده و ظرفیت خود را برای تحمل درد افزایش دهند و همچنین، هدفمندی و لذت را تجربه کنند. در این مرحله، آنها می‌توانند به خود، گذشته، حال و آینده‌ی خود با دید بهتری نگاه کنند. (البته نه همیشه و نه با خوشحالی دائم، اما به طوری که «به اندازه‌ی کافی» خوب باشد.)

منبع: یوکن

۵ راهکار برای پیشرفت فکری و ذهنی

مقاله قبلی

۲۴ عادت‌ برای داشتن احساس خوشحالی و رضایت بیشتر

مقاله بعدی

شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *