حذف افکار منفیمقالات

۵ گام برای غلبه بر بازنده درون و خاموش کردن تمام افکار منفی

0
با خودتان می‌گویید:«می‌خواهم کار جدیدی را شروع کنم، چون با کاری که در حال حاضر دارم هیچ وقتی برای استراحت کردن پیدا نمی‌کنم. آن وقت صدای درونتان می‌گوید:«من از این کارها سر در نمی‌آورم. نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم. احتمالاً کلی از پول و وقتم برای این کار هدر می‌رود».
وقتی چنین فکرهایی به ذهنتان می‌رسند چه نیازی به دشمن دارید؟ اسم آن بخش از وجودتان که این حرف‌ها را می‌زند «بازنده‌ی درون» می‌گویند، که این همان غریزه‌ یا کودک درون است ولی از نظر من با اینکه به نظر می‌رسد شک و تردیدهایی که مانع پیشرفت‌مان می‌شوند از غریزه‌مان نشئت می‌گیرند اما این مسئله حقیقت ندارد.
این صدای ترس ماست. ترس از هر چیز بدی که فکر می‌کنیم اگر به دنبال آرزوهایمان برویم برایمان اتفاق می‌افتد.
بهانه آوردن در مورد اینکه چرا نمی‌توانیم زندگی‌مان را آنطور که دلخواهمان است بسازیم خیلی آسانتر از این است که ریسک کنیم و با تمام وجود برای رسیدن به آرزوهایمان تلاش کنیم و احتمالاً با ناامیدی ناشی از شکست مواجه شویم.
مشکل اینجاست که بازنده‌ی درون‌مان می‌تواند مجبورمان کند تا به هزاران راه مختلف برای شکست خوردن فکر کنیم. درست برای آرزوهایی که بیشترین اشتیاق را برای رسیدن به آن‌ها داریم، بیشترین بهانه‌ها را می‌آوریم تا اصلاً هیچ تلاشی در این مورد نکنیم. به نظر شما فرمول بدبختی در زندگی همین نیست؟ خب، نباید فکر کنید که این فقط مخصوص آدم‌های بدبخت است، خیلی از مردم مشکل بزرگی با صدای درون و بازنده‌ی درونشان دارند که مدام موج منفی می‌دهد.
هر جا که فرصتی برای پیشرفت پیدا شود، تردیدهای درونی ناخواسته ظاهر می‌شوند.
هر زمان که می‌خواهید از منطقه‌ی راحتی‌تان بیرون بروید، بازنده‌ی درون ظاهر می‌شود و اعتماد به نفستان را از بیم می‌برد. 
بعضی مواقع متوجه می‌شوید که بازنده‌ی درونتان همه‌ی اشتباهات بزرگی را که در گذشته داشته‌اید به شما یادآوری می‌کند و این درست زمانی اتفاق می‌افتد که بیشتر از هر وقت دیگر اعتماد به نفستان را لازم دارید.
برای اینکه بازنده‌ی درونتان را شکست دهید و پیشرفت کنید، لازم است با انگیزه‌های این دشمن آشنا شوید. برای فهمیدن اینکه بخشی از وجودتان به خاطر خاطرات تلخ شکست‌های گذشته از شکست خوردن می‌ترسند لازم نیست روان شناسی بلد باشید.
بازنده‌ی درونتان به شما اجازه نمی‌دهد تصمیم‌هایی بگیرید که نتیجه‌اش نامعلوم است یا موفقیت در آن‌ها بالاتر از سطح توانایی فعلی‌تان است.
اگر تسلیم بازنده‌ی درونتان شوید و به دنبال آرامش و تأیید او باشید، به خاطر این باور غلط که از درد و رنج دوری می‌کنید مجبور می‌شوید به یک زندگی کسل کننده و کمتر از آنی که واقعاً در توانتان است قانع شوید. اما خود درد و رنگ فلسفه‌ی عمیقی دارد که می‌توانید آن را در این مقاله بخوانید.
اگر هرگز به دنبال آرزوهایتان نروید و از فرصت‌های جدید که برایتان پیش می‌آید استفاده نکنید، مجبور می‌شوید که یک عمر ضرر و زیانی را تحمل کنید که بسیار بیشتر از ناامیدی ناشی از شکست است. وقتی که از ته دل متوجه این مطلب شوید می‌توانید ریسک شکست یا احمق جلوه کردن را در برابر رسیدن به آرزوهایتان و استفاده از نیروهای بالقوه‌تان بپذیرید.
چطور از شر بازنده درون خلاص شویم و نداهای منفی‌ درونمان را خاموش کنیم؟
گام اول:
وقتی با خودتان یا دیگران در مورد ترس از شکست صحبت می‌کنید، اجازه ندهید این حرف‌ها بیشتر ادامه پیدا کند چون در این وقت بازنده‌ی درونتان روی شما تسلط پیدا می‌کند.
گام دوم:
از بازنده‌ی درونتان که می‌خواهد از شما در مقابل درد و رنج حمایت کند تشکر کنید. شاید توجه کرده باشید که در وقت مشاجره و بگو مگو، دعوا کردن وضعیت را بدتر می‌کند اما اگر نقاط مشترکی در طرف مقابل‌تان پیدا کنید وضعیت بدی که در آن قرار دارید کم کم خنثی می‌شود. اگر ترس‌تان را انکار کنید یا در مورد خودتان بد صحبت کنید، ترستان بیشتر می‌شود. اگر بتوانید انگیزه‌های بازنده‌ی درونتان را بشناسید می‌توانید افکار ناامید کننده‌ای را که در ذهنتان جریان دارد خنثی کنید.
گام سوم:
به چیزی که از آن می‌ترسید دقت کنید و از خودتان سؤال کنید که اگر در مورد موضوع مورد نظرتان ریسک کنید بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد با چیزی که در مقابل به دست می‌آورید مقایسه کنید و ببینید که آیا واقعاً ارزش ریسک کردن را دارد یا نه. فقط در فکر و خیالتان نباشد. اگر بدترین حالت را بپذیرید به راحتی می‌توانید از عهده‌ی مشکلان بربیایید و به دنبال آن می‌توانید برای رسیدن به نتیجه‌ای مثبت‌تر تمرکز کنید.
گام چهارم:
به خودتان یادآوری کنید که چیزی که ندارید و می‌خواهید داشته باشید در آن سوی یکی از ترس‌هایتان قرار گرفته است. برای رسیدن به هر هدفی باید ازمنطقه راحتی‌تان بیرون بیاییدو بعضی از مشکلات را بپذیرید؛ اگر این طور نبود که الان به آن هدف رسیده بودید.
اگر کاری را که از آن وحشت دارید انجام دهید اغلب متوجه خواهید شد که آن کار، مطمئن‌ترین راه رسیدن به موفقیت است. آدم‌های موفق و شجاع به این دلیل موفق نمی‌شوند که نمی‌ترسند بلکه علت موفقیت آن‌ها این است که بر ترس‌شان غلبه می‌کنند.
گام پنجم:
دست به کار شوید و ببینید چه اتفاقی می‌افتد. اگر تصمیم بگیرید که هیچ کاری نکنید این هم خودش یک تصمیم است. نتیجه چه خواهد شد؟ خوشحال‌تر خواهید شد؟ اگر ریسک کنید چطور؟ به احتمال زیاد می‌فهمید هر اتفاقی که بیفتد حتی اگر شکست بخورید بدتر از آن چیزی نخواهد بود که بازنده‌ی درونتان شما را از آن می‌ترساند و معمولاً هر اتفاقی که بیفتد خیلی بهتر از بدترین اتفاقی است که به ذهنتان رسید. شاید بتوانید به بازنده‌ی درونتان آموزش دهید که درد و رنج واقعی در حسرت خوردن برای فرصت‌هایی است که از دست داده‌اید.باید بدانید که بدون شکست هیچ موفقیتی به دست نمی‌آید و شکست فقط به شما یاد می‌دهد که در راه رسیدن به موفقیت چه کاری را نباید انجام داد
دفعه‌ی بعد که خواستید به دنبال یکی از آرزوهایتان بروید و بازنده‌ی درونتان با اظهار نظرهای منفی سر راه‌تان ظاهر شد فقط به او بگویید «متشکرم، از اینکه نگرانم هستی ممنونم». سپس روی هدفتان تمرکز کنید به دنبال آن بروید. اغلب اوقات بزرگترین مانع بازنده‌ی درون است نه مشکلاتی که در سر راه‌تان قرار دارد.
منبع: sookhtejet.com

شازده کوچولو

مقاله قبلی

چرا در مسیر کارآفرینی انگیزه‌تان را از دست می‌دهید + چند راه‌حل ضروری

مقاله بعدی

شما همچنین ممکن است دوست داشته باشید

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *