داستانک

هدیه شب عید

0
زمانی که آنتونی رابینز کودکی بیش نبود خانواده اش وضع مالی خوبی نداشتند. پدر و مادرش سخت کار می کردند اما درآمدشان در حدی نبود که بتوانند به راحتی زندگی نمایند. یک سال زمانی که آن ها در شب عید سال نو هیچ پولی حتی برای خرید غذای مخصوص آن شب نداشتند معجزه ای رخ داد. شخصی درب خانه آن ها را به صدا در آورد و وقتی پدر آنتونی در را باز کرد آن شخص سبدی تحویل او داد و گفت: این را یک دوست برایتان فرستاده است.
آنها در سبد را باز کردند و دیدند که آن حاوی انواع کنسرو غذایی به علاوه غذای مخصوص شب عید است، همچنین یک کاغذ که روی آن نوشته بود: این هدیه از طرف کسی که می داند شما در تنگدستی هستید ولی دست نیاز به سمت کسی دراز نکرده اید.
آنتونی هیچوقت آن شب را فراموش نکرد. بنابراین بعد از بدست آوردن موفقیت های زیاد، زمانی که به یک مرد ثروتمند تبدیل شده بود هنگام جشن سالِ جدید به فروشگاه ها می رود و مایحتاچ یک هفته چندین خانواده نیازمند را تهیه کرده و به دست آن ها می رساند. او همیشه یادداشتی با این مضمون روی بسته ها می چسباند: این هدیه از طرف کسی که به شما اهمیت می دهد و امیدوار است روزی شما زمانی که خود ثروتمند شدید به شکرانه این نعمت بزرگ مایحتاج افراد نیازمند را تهیه کنید.

 

منبع: familypsy

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *