سلمان امین (Salman Amin) تا سال 2013 میلادی به عنوان مدیر ارشد بازاریابی بین المللی (CMO) شرکت پپسی کو (PepsiCo) مشغول به کار بود. سپس به شرکت جانسون و سان (S.C. Johnson & Son) پیوست و در آنجا به عنوان مدیر ارشد عملیات (COO) فعالیت کرد. با تاب روان همراه باشید. در این مقاله چند قانون طلایی موفقیت را از زبان این مدیر ارشد معرفی میکنیم که مدت زیادی در شرکتهای بزرگ و بینالمللی فعالیت کرده است.
پیشبینی آینده کار سخت و بیهودهای است، اما این بدین معنی نیست که دست از تلاش بکشیم. من در طی فعالیتم در پپسی کو به این نتیجه رسیدم در دنیای کسب و کار، انطباق سریع با تغییراتی که ایجاد میشوند، از روشنبینی و درک درست از وضعیت کسب و کار، فایدهی بیشتری دارد.
شاید هر کسی نظرات و عقاید مختص به خود را داشته باشد، اما یک چیز ملموس است: ما در دنیایی از ارتباطات جهانی فعالیت میکنیم که تمام حرکاتمان را تحت تاثیر قرار میدهد.
ما در دنیای کسب و کار حضور داریم و میدانیم این امر نحوهی گسترش فعالیتمان در بازارهای جدید، محصولاتی که ارائه میدهیم و مصرفکنندگانی که باید هدف بگیریم را تحت تاثیر قرار میدهد.
انقلاب ارتباطات دیجیتالی، قوانین مربوط به تعاملات پیرامونمان را از نو میسازد. پس در این وضعیت چه کار میتوانیم بکنیم تا در میان تغییرات سریع و پرتنش یا بهتر بگوییم در «زمانهی ابهام»، موثرتر عمل کنیم؟
در ادامه، 6 قانون طلایی موفقیت را بیان میکنیم که سلمان امین در طول دوران کاریاش به دست آورده است:
1. توانایی یادگیری سریع را به دست آورید
من ابتدا بازاریاب و سپس مدیر کسب و کار شدم. از تمام وظایفم چیزی یاد گرفتهام و همواره تلاش کردهام از هر مدیری که داشتهام، حداقل یک نکته بیاموزم. برای اینکه همه چیز را در حد عالی یاد بگیرم، همیشه به شغلم به عنوان یک ماراتن نگاه میکنم. پس حتی اگر به سمت بالا و برخلاف جهت باد میدوید، باز هم استقامت خود را حفظ کنید، تکنیک یاد بگیرید و در مسیر رسیدن به هدفتان مصمم باشید.
2. با دقت گوش کنید
ما اغلب با کسانی حرف میزنیم که در سلسله مراتب مدیریتیمان به ما نزدیکتر هستند. اما باید سعی کنیم به همه گوش دهیم. حتی سرسختترین مخالفان هم درسهای ارزشمندی به ما خواهند داد. وقتی مدیر شعبهی پپسی در بریتانیا بودم، چند گروه طرفدار سلامت ، تبلیغات نامطلوبی منتشر کردند و محصولات ما را مورد انتقاد قرار دادند. به راحتی میتوانستیم به آنها توجه نکنیم، اما ما زمانی را به این فعالان متعهد اختصاص دادیم، به آنچه میگفتند گوش دادیم و در نهایت توانستیم به روش موثری، دربارهی موضع خودمان تجدیدنظر کنیم.
3. پذیرای تغییرات باشید
من میدانستم تنها کافی نیست به توصیههای فعالان سلامت گوش کنیم، بلکه باید دست به کار شویم. بدین ترتیب موفق شدیم چربی اشباع شدهی موجود در چیپس واکر را پایین بیاوریم و در نهایت اسپانسر کمپین ضدچاقی« تغییر برای زندگی» (Change4life) شدیم.
ما از تغییرات، پیوسته استقبال کردیم و در مقابل بسیاری از فعالان حوزه سلامت به پیروزی رسیدیم. به آنها ثابت کردیم برای نظراتشان ارزش قائل هستیم و میخواهیم تغییراتی ایجاد کنیم و قصد داریم با خواستههایشان همراه شویم. این مساله تاثیر به سزایی روی روابطمان با مصرفکنندگان سلامتگرایمان در بریتانیا داشت.
4. یاد بگیرید شکست را بپذیرید
به عقیدهی آلفرد تنیسون، شاعر بزرگ انگلیسی، اگر سعی کنید و شکست بخورید، بهتر از این است که هیچ تلاشی نکنید. اگر به دنبال موفقیتهای بزرگ و جایگاه والا هستید، باید دست به اقدام بزنید و حرکت کنید، بدون شک در این مسیر با شکستهای زیادی مواجه خواهید شد. البته شکست شغلی با شکست شخصی متفاوت است و نباید این دو را یکسان بدانید. شکست در مسیر رسیدن به هدفی ارزشمند، هرگز نباید شخصی محسوب شود. اگر اجازه دهید این اتفاق بیفتد، جامعه مملو از افراد ترسو خواهد شد. شکست تجربهی با ارزشی است که باید از آن بیاموزیم. هر انسان بزرگی در مسیر کاریاش حداقل یک شکست بزرگ و حتی بیشتر از یکی، داشته است. اما انسانهای بزرگ توانستهاند از شکستها چیزی بیاموزند و به پیشرفت برسند.
5. پایهی فلسفیِ قدرتمندی داشته باشید
در اغلب مواقع شرکتها به بیانیهی ماموریت (بیانیهی هدف) سازمانشان بی توجهی میکنند و این بیانیه برایشان تنها چیزی است که باید در وب سایت ها قرار دهند یا حتی روی دیوار اتاقها بزنند. هدف و ماموریت سازمان باید ابزار قدرتمندی باشد؛ نقشهی راهی برای آینده. در شرکت پپسی، بیانیهی هدف ما «عملکرد هدفمند» (Performance with Purpose) بود، یعنی ایجاد رشدی پایدار با سرمایه گذاری در آینده ای بهتر برای مردم. شاید این هدف خیلی بلندپروازانه به نظر برسد، اما دستورالعملی مهیا میکند برای بحث درون شرکت و لیستی از کارهایی که باید انجام دهیم و کارهایی که نباید انجام دهیم. وقتی گرفتار ابهام و دودلی شوید، این امری حیاتی است. شرکت پپسی ناگزیر در مسیرهای متنوعی حرکت میکند، اما میدانیم اگر به اصول اساسیمان توجه کنیم، شما خیلی هم از ما دور نخواهید شد.
6.به آنچه سازمانتان ارائه میدهد، ارزشی بیشتر بدهید
به آنچه شما و سازمانتان میتوانید ارائه دهید، بینشی فراتر بدهید. در حال حاضر، مشتریان به دنبال ارزشهای پیشنهادی (Value Proposition) هستند. دیگر دوران مدیر، شرکت و محصول فاقد شخصیت به پایان رسیده است. اکنون دغدغه تنها فروش محصول یا ارائه خدمات نیست، بلکه برقراری و حفظ رابطه اهمیت دارد؛ آن هم وقتی که ارزشها و عواطف، نسبت به گذشته، جدیتر گرفته میشود.
در دنیای امروز باید به مشتریان نشان دهیم جامعهای را که در آن زندگی میکنند درک میکنیم، میدانیم به چه چیزهایی بیشتر اهمیت میدهند، خواه در شکلی وسیعتر، تصویب سیاستهایی برای کاهش اثرات نامطلوب زیستمحیطی شرکت پپسی باشد و خواه همکاری با کشاورزان محلی و گروههای مختلف اجتماعی برای استفاده از امکانات تولیدیمان در جهت بهبود بهداشت آب و تسهیل دسترسی به آن. اگر بتوانیم اهمیت خود را به این چالش ها نشان دهیم، برند هایمان به جایگاه بالایی خواهند رسید. در نتیجه، اینکه آنها ما را بپذیرند یا نه، بستگی به این دارد که چقدر ما را به خودشان و مشکلاتشان مربوط میبینند. آنها باید احساس خوبی نسبت به ما پیدا کنند.
این برخورد ما را مجاب میکند به درونمان نگاهی بیندازیم و با آنچه میخواهیم به دست آوریم، هم در سطح شخصی و هم سازمانی، هماهنگی بیشتری پیدا کنیم. اما اگر متعهد شوید، البته تعهد بسیار بزرگی هم هست، شما و کسب و کارتان میتوانید نیازها و خواسته های تمام مشتریانتان را برآورده کنید که به دنبال محصولاتی هستند که بتوانند نیازشان را تامین کرده و به آنها اطمینان کنند. در دنیای پرابهام که هیچ تضمینی وجود ندارد، این امر ارزش زیادی دارد.
منبع: یوکن
نظرات