«آنقدر خوب نیستم که بتوانم این را به دست بیاورم.» «آنها از من خوششان نمیآید. من خیلی زشتتر از آن هستم که بخواهم دور و اطراف آنها باشم.» «هیچوقت نمیتوانم از این وضعیت خودم را خلاص کنم.»
افکار منفی، همانند همینهایی که در بالا آن را ذکر کردیم، میتوانند ما را دچار این حس کنند که به اندازهی کافی برای تغییر و تحول در زندگیمان خوب نیستیم. چه به این باور داشته باشیم که به اندازهی کافی زیبا نیستیم، به اندازهی کافی باهوش نیستیم، به اندازهی کافی جذاب و شوخطبع نیستیم یا هرچیزی شبیه به اینها، همیشه همینطور که فکر میکنیم میشود و ما همهی اینهایی که به آن باور داریم را به وجود میآوریم. با تاب روان همراه باشید تا راه آن را به شما نشان دهیم.
باوری که در مورد خودمان داریم، زندگی ما را در دست خود میگیرد و آن را به پیش میبرد. همین حقیقت ساده، با اینکه واقعیت زندگی ما را در نوع منفی خودش تحت تاثیر قرار داده، اما حقیقتاً خبر خوبی محسوب میشود. حتما میپرسید چرا؟
شما توانایی تغییر و تحول در شیوهی نگرش و افکار خود را دارید. تا زمانی که میتوانید این کار را انجام دهید، پس واقعیت شما هم تغییر خواهد کرد
در ابتدا با قدمهای ساده شروع کنید. اگر با باور به اینکه شما به اندازهی کافی زیبا، باهوش، ثروتمند یا هر چیز دیگری هستید شروع کنید و همین حس را در خودتان به وجود آورید، به زودی شاهد این خواهید بود که تمام اینها به واقعیت زندگی شما تبدیل خواهد شد. اگر همیشه این را به خودتان بگویید که توانایی رسیدن به بزرگی و بخشندگی را دارید، حتماً یک روزی خودتان را در همان نقطه از بزرگی و بخشندگی خواهید دید.
لازم به ذکر است که بسیاری از افراد زمانی که خود را در میان انبوهی از افکار منفی میبینند که در حال دست و پا زدنند، نمیدانند که چه کاری باید انجام دهند. آیا شما هم از این وضع خسته شدهاید و نمیخواهید افکار منفی زندگی شما را در کنترل خود بگیرند؟ آیا میخواهید کنترل زندگی خود را در دستان خود بگیرید و زندگیتان تغییر کند؟
اگر میخواهید شروع به نوشتن داستان خودتان کنید، بیایید بیشتر در مورد افکار منفی خود مطالعه کنید و بیشتر از چرخهی آنها بدانید و از چگونگی تغییر صدای درونی وجودتان هم آگاه شوید.
از کجا سرچشمه میگیرند؟
افکار منفی همینطوری ناگهانی در یک روز صبح که از خواب پا میشوید به سرتان نمیزند و شما را با افکار تصادفی روبرو نمیکند. اغلب افکار منفی ترکیبی از افکاری است که خودمان در سرمان میپرورانیم در کنار افکار دیگری که افراد نزدیکمان به ما القا میکنند به وجود میآیند.
برای مثال، وقتی به صورت مداوم به تماشای رسانه بپردازید، شاهد این خواهید بود که در آن افراد با اندام لاغر و پوست بینقص به تصویر کشیده میشوند (و شما این ویژگیهای شخصیتی که رسانه به ما به عنوان افراد شایسته و بینقص قبولانده را ندارید)، احتمالاً شما به این نتیجه میرسید که لایق دوست داشته شدن نیستید یا اینکه به اندازهی کافی خوشکل و زیبا نیستید که دوست داشته بشوید.
هیچ کدام از اینها حقیقت ندارد، اما اگر برداشت شما از دنیا به این شکل باشد بر روی احساسی که در مورد خود و زندگیتان دارید نیز تاثیر خواهد گذاشت.
دقیقاً به همان اندازه نیز افکار و نظرات افراد دیگر در زندگی ما میتواند تاثیر منفی در خودآگاهی ما داشته باشد. اگر چندین نفر یک چیز منفی را مدام به شما گوشزد کنند، پس از مدتی نظرات آنها را به خود میگیرید و در زندگی خود القا میکنید و ناگهان به خودتان میآیید و میبینید به بخشی از باورها و افکار و احساسات تان در مورد خودتان تبدیل شده و همهی این حرفها را خودتان نیز به خود در طول روز میزنید. پس از مدتی نیز این باور در شما تبدیل به روش زندگیتان خواهد شد.
در بسیاری از موارد هم افرادی که از کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس رنج میبرند، این الگوهای افکار منفی را در خود میپرورانند. این اصلاً این معنی را نمیدهد که افرادی که اعتماد بنفس دارند دچار افکار و عواطف منفی نمیشوند. در واقع همهی افراد در تمام مراحل زندگیشان دچار افکار منفی در زندگیشان میشوند. اما با وجود همهی اینها، افرادی که اعتمادبنفس دارند و میزان خودآگاهی بالایی دارند، قادر به تغییر دادن این افکار و تمایز دادن آنها با خود واقعیشان هستند.
از سوی دیگر، افرادی که اعتماد بنفس ندارند و ارزش خود را نمیدانند، افکار منفی که به ذهنشان میآید را باور میکنند و آن را به بخشی از رندگی خود تبدیل میکنند. حال مشکل کجاست؟ پس از مدتی همین افکار منفی به یک چرخهی تکرار تبدیل میشوند که شکست دادن آن به مراتب سختتر از پیش خواهد شد.
وقتی برای ماهها یا سالها به خودتان چیزی را میگفتید، تغییر آن صحبت درونی به یک مکالمهی مثبتتر و واقعبینانهتر به مراتب خیلی سختتر خواهد شد. اما آیا این ممکن است که تغییر کنیم؟ قطعاً!
ترک عادت افکار منفی چقدر ضروری است؟
این امکان وجود دارد که ماورای الگوهای فکری منفی ما و عزت نفس پایینمان، دلایل دیگری که به سلامت روان ما مربوط میشوند، مانند افسردگی وجود داشته باشد. یکی از علائم مهم افسردگی همانطور که خودتان هم تا الان حدس زدهاید، افکار منفی شما است. افسردگی، حتی اگر شما هر چه را که آرزو میکردید داشته باشید، میتواند این احساس را در شما منتقل کند ارزش دوست داشته شدن و زندگی کردن را ندارید.
شاید حتی درگیر اضطراب باشید. اضطراب دیدهای نامشخصی از آیندهتان را در اختیار شما میگذرد و شما را وادار به پیشبینی اتفاقهای وحشتناکی میکند که هنوز رخدادن آنها قطعی هم نیست. برخی از افراد هم ممکن است اضطراب آنها مربوط به زمان حال آنها باشد یا اصلاً مربوط به اتفاقات و شکستهایی که در گذشته داشتهاند باشد که در این صورت احساس سرخوردگی بدی در مورد خود و کسی که قرار است به آن تبدیل بشوند پیدا میکنند.
اگر مشکلات روحی داشته باشید، این شرایط شما را کمی پیچیدهتر و سختتر خواهد کرد اما چیزی که ضرورت دانستن دارد این است که این نوع از مشکلات روحی قابل درماناند. شما لایق فراتر از خویشتندوستی هستید و اولین قدمی که برای آغاز این سفر باید بردارید این است که از کسی کمک بخواهید.
چگونه میتوانید چرخهی افکار منفی را متوقف کنید؟
برای اینکه بتوانید بر افکار منفیتان غلبه کنید، به دو چیز نیاز دارید: خودآگاهی و اشتیاق کافی برای دوست داشتن و در آغوش کشیدن خودتان. زمانی که به این دو ابزار دست یافتید، به این مواردی که در پایین ذکر خواهیم کرد رجوع کنید تا در مورد اینکه چگونه این چرخهی افکار منفی را بشکنید بیشتر یاد بگیرید.
1. از افکاری که شما را تحت تاثیر قرار میدهند آگاه شوید
افکار منفی را نمیتوان به آسانی تشخیص داد چون پس از مدتی به بخشی از وجودمان تبدیل میشوند. این نوع از افکار باورها و اعتقادات ما را میسازند و پس از اینکه هر روز به ذهن ما خطور کنند نمیتوان آنها را به چالش کشید.
همهی تغییرات با آگاهی شروع میشوند. هر چه که در مورد خودتان به آن باور دارید. سعی کنید توجهتان را به مکالمات درونی خود جلب کنید. درحالت عادی چه چیزهایی را به خودتان به صورت مکرر میگویید؟ چه حسی پس از آن به شما دست میدهد؟ آیا هیچکدام از آنها حقیقت دارند؟
وقتی تمام توجه خود را به افکاری که به ذهنتان خطور میکند معطوف کنید، میبینید که چند بار این مکالمات درونی را با خود در طول روز دارید. به محض اینکه آگاهی خود را رشد دادید و نسبت به این افکار هشیارانه رفتار کردید، میتوانید تغییری را که میخواهید در خودتان ایجاد کنید.
2. سعی کنید آنها را همانطور که هستند و به ذهن شما میآیند بپذیرید (و از آن رد شوید)
خیلی از افراد بر این باورند که برای اینکه خوشحال و خوشبخت باشند باید به طور کلی افکار منفی را کنار بگذارند. نه تنها این ممکن نیست، بلکه اصلا حقیقت هم ندارد. در هر صورت شما افکار منفی را تجربه خواهید کرد. عکسالعمل شما و تصمیمی که در این مورد اتخاذ میکنید اهمیت دارد.
دفعهی بعدی که این افکار به ذهن شما خطور کرد، مانند ماشینی که در حال رد شدن است با آن رفتار کنید. آن را بپذیرید و بگذارید از شما رد شود. نگذارید که رانندهی این ماشین شما را شکست دهد. زمانی که این فکر از ذهن شما گذر کرد، دیگر به آن فکر نکنید. فقط از آن بگذرید.
اگر به افکارتان قدرت دهید، به آنها این اجازه را میدهید که شما را کنترل کند. شما نمیتوانید راه ورودی افکار منفی را به روی خود ببندید بلکه میتوانید آنها را ضعیف کنید و به راحتی از آن بگذرید.
3. افکار منفی خود را به چالش بکشید
اعتقادات و باورهای ما مانند یک چرخه عمل میکنند و همیشه یک چیز را به ما میگویند. همانطور که خلاص شدن از شر افکار منفی خیلی اهمیت دارد، ریشهیابی این افکار و اینکه اصلاً از کجا میآیند و دلیل آن چیست نیز بسیار دارای اهمیت است.
فرض کنید روزانه چندین بار به خودتان این را میگویید که چقدر آدم احمقی هستید. اگر این الگو را در مورد خود پیدا کردید از خود بپرسید: آیا این حقیقت دارد؟ آیا من واقعا احمق هستم یا فقط لزوماً این حرف را برای خودم تکرار میکنم؟ آیا شواهدی برای اثبات این موضوع وجود دارد؟
پس از اینکه افکار منفی خود را به چالش کشیدید، متوجه میشوید که جنس این افکار از اغراق و دروغ است. با همین نوع فکر در نهایت افکار منفی خود را به مثبت تبدل خواهید کرد و حال شما بهتر از قبل خواهد شد.
4. افکار منفی خود را با افکار واقعبینانهتر و مهربانانهتر جایگزین کنید
هر چیزی که شکسته است باید جایگزین شود. میتوان یک CD خشدار که چیزی از آن فهمیده نمیشود را با یک نوع بدون مشکل آن جایگزین کرد و آهنگهای درون آن را یاد گرفت.
هربار که فکر منفی به ذهن شما خطور کرد، سریعاً خودتان را متوقف کنید تا جای آن را با یک فکر مثبت عوض کنید. اگر متوجه شدید که به خودتان میگویید نمیتوانید کاری را انجام دهید، سعی کنید به خودتان بقبولانید که توانایی شما خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکرش را میکنید.
به خاطر بسپارید که در هر صورت باید به خودتان چیزهایی را بگویید که واقعا به آن باور دارید. اگر افکاری را برای خود تکرار کنید که واقعیت ندارند و در طول روز بارها آن را تکرار کنید، به زودی شاهد صدماتی که از طرف آنها وارد میشود خواهید بود.
سخن آخر
تغییر و تحول در افکار شما کار بسیار نفسگیر و سختی است اما دید شما نسبت به زندگی را تغییر میدهد. هربار که متوجه شدید دچار افکار منفی شدهاید، فقط کافی است در مورد اینکه ریشهی این افکار دقیقا کجاست و چگونه میتوانید آنها را متوقف کنید فکر کنید و به آن عمل کنید و همینطور از راهنمایی که در بالا برای شما نوشتیم کمک بگیرید.
منبع: یوکن
نظرات